با گل رفتم بیمارستان
نگهبان میگه گل برای مریضتون آوردین
گفتم پَـــ نَ پَـــ اومدم خواستگاری تو با این سیبیلات...
***************************************
رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر
یارو گفت : راحت باشه؟
گفتم پَـــ نَ پَـــ خار داشته باشه..
***************************************
دارم تو حیاطمون موتورمو تعمیر میکنم به مامانم میگم دستمال بیخودی داری؟
میگه میخوای موتورتو تمیز کنی؟
گفتم پَـــ نَ پَـــ میخوام هل هله کنان برم تو کوچه کردی برقصم
***************************************
ادامه مطلب یادتون نره ...
داشتم تلویزیون میدیدم
بعد مادر بزرگم اومده کانال رو عوض کرده بعدش به من میگه داشتی میدیدی؟؟؟!!!
گفتم پَـــ نَ پَـــ داشتم گرمش میکردم تا شما بیای ببینی!!!!!
***************************************
رفتم واسه استخدام,
یارو میگه اومدی واسه استخدام؟
گفتم پَـــ نَ پَـــ اومدم ببینم کی استخدام می شه ازش شیرینی بگیرم!
***************************************
میگم بابا... تصمیم رو گرفتم... می خوام زن بگیرم...
میگه میشناسیش؟ میگم آره..
میگه مجرده؟
گفتم پَـــ نَ پَـــ منتظرم شوهرش رضایت نامشو امضا کنه بریم خواستگاری
***************************************
دستمو بلند کردم از استاد سوال کنم .
میگه شما سوال داری؟
گفتم پَـــ نَ پَـــ خواستم خطوط کف دستمو بهت نشون بدم فالمو بگیری ...
***************************************
رفتم پیژامه از کمد برداشتم پوشیدم
بابام میگه از تو کمد برداشتی؟
گفتم پَـــ نَ پَـــ گذاشته بودم تو یخچال تابستونیه پیژامه تگری بپوشم خنک شم
***************************************
به مامانم میگم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام،هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان...
میگه: یعنی زن میخوای پدرسوخته؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه داداش توپول موپول میخواستم روم نمیشه مستقیم به بابا بگم.
***************************************
توالتم،در رو می زنه،سرفه می کنم،میگه یعنی نیام تو،گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اگه دستات تمیزه بیا واسم طهارت بگیر
***************************************
صبح پاشدم به زور، دارم لباس میپوشم، بابام میگه کلاس داری؟! میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ نگران لباسم شدم پاشدم ببینم هنوز اندازمه یا نه
***************************************
به داداشم میگم برو عصای آقاجون رو بیار؛
میگه آقاجون میخواد بره مگه؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ؛ میخواد به اذن پروردگار عصا رو تبدیل به اژدها کنه
***************************************
به دوستم میگم یه ذره حجابتو درست کن ... میگیرن !
میگه کی ؟ پلیس ؟
پَـــ نَ پَــــ دست اندرکاران شبکه فشن تی وی
***************************************
تو خیابون مارو دست تو دست باهم دیده ... از این مدلها که مثلاً مُچمونو گرفته ...
با یه لحنی میپرسه دوست دخترتونه ؟
پَـــ نَ پَـــ مامان بزرگمه ... پیش پاتون از اتوشویی گرفتمش